به ادارهء محترم مبصرین – وگروه خبررسانیی تلویزیون آریانا کابل - افغانستان !
جلال پیروز  جلال پیروز

بتاریخ  هفتم سپتمبر  سال روان که برابر بود به  شانزد هم سنبلهء1390 خورشیدی   آقای محترم فیاض  نویسنده و فعال - فرهنگی -  اجتماعی و سیاسیرا  که خوشبختانه همه  ایشانرا بنابر جسارتهای اخلاقیی شان  درراستای ایفای مسئولییت ها درقبال ارزشهای ملی تقدیر مینمایند دیدم – ایشان قبل  ازانکه با آقای محمد( محقق ) صحبت  ویدییویی را آغاذ میکردند خبری را با متن  مبنی بر بینظمیی  امور ترافیکی  -  استفادهء غیر قانونی  از موترهای شخصی  به عوض  تکسیهای راجسترشده -  همراه با نگرانیی  ناظران  و مسئولین امنییتی مبنی براستفاده ازین موترهای شخصی  وخطر بروز حادثات ضد امنییتی برای مردم  و همچنان  خودسری های رانندگان غیر قانونی- تیزرانی وحادثه سازیها ازجانب زورگویان درشهرکابل    با پاره ای  از تصاویر رنج دهنده حکایه میکرد   گوشزد اولیای  مسئول امور کنند تا اگر وقعی برای یافتن راه حلی نمیگذارند-  حد اقل مردم شهر را مثل همیش قناعت داده باشند  که اولیای امور  نخوابیده  همواره به فکر آسایش  ایشانند  . 

 وقتی  وضع درونیی آقای فیاض را درجریان  قرائت اعلان  تحلیل کردم  خیلی ناراحت کننده و دردناک بود  - بیادم آمد  دوروز قبل ازان فلم مستندی که از بی سرو سامانیی روزگار  و بیسرنوشتیی مبنی بر بیکاری  و ماءیوسییت مردم  درپایتخت  کشور- آنجاییکه نه چنداندور از قصر ریاست جمهوری قراردارد دیده بودم  مرا واداشت درد ها وآلامم را که به یقین درد هزاران هزار افغان باشندهء دیار غربت است    بادردهای آقای  فیاض  ودیگر ژورنالیستان متعهد – صادق  وباوجدان درعرصهءژورنالیزم  در درون کشور باقبول قربانیهای مشهود شریک  ساخته  از ایشان تقاضاء کنم   بتایید از مقولهء  که گفته اند (ازگپ گپ میخیزد) درهمین ارتباط  ازآنمقامات مربوطهء افغانی که ازپول رشوه - فروش مواد مخدر- قتل و اختطاف شهروندان - به بهانهء خدمت دین - دولت و ملت نیازمند وگرسنه  روی کرسیهای پرعایدات دولتی سرمایه گذاری کرده  مصروف بهره برداری هستند  بپرسند :

               اول:  بپرسند   آیا در کشور  اداره ای وجود دارد تا تناسب  ظرفییت یک شهررا  با  تعداد ساکنین آن مقایسه نماید ؟

            آیا وظایف  موئسسات  و ادارات برمبنای کدام منطق  و اصول مدنی علمی و قبولشدهء  جهان استواراست و یا اختیاری بوده  به اساس قانون  ( هرکله   و برخیال )  پیش میرود وپلانها   همچو مرمیی توپ ویاراکت به سیستم بدون خریطه فیر میشوند   ؟

            آیا  وظایف شهرداری  درامور نظافت  شهر– کنترول قییم  تطبیق دسپلین جدی وسالم برای تاءمین نظم دربین مردم روی جاده ها (بحیث اعضای یک خانواده) و سنجش دقیق برای جلوگیری از تراکم ازدهام درنقاط مرکزیی شهر با گرفتن تدابیر فوری – بدون مصرف گزاف  درساخت  ده تاپانزده هنگر فلزی  درفواصل میان  نواحی شهری اقدامات عملی نموده  وظیفهء شانرا خارج  برنامهء نمایشی  انجام داده اند   وازدهام را درسطح شهری تقسیم کرده اند .؟

  آیا افراد بامسئولییت درجنب پولیس  شهرداری  بمنظور  کنترول  جدی  تعین  شده و خود تحت کنترول آمرین بالاتر و پیگرد ازتخطیهای جارییه  قرارگرفته اند  ؟ .

 آیا مسئولین ترانسپورت شهری تعدادی از بسهای دست داشته را توانسته اند زیر اراده و کنترول  ادارهء رسمی  براه اندازند و همه را به اجاره نداده اند ؟

 - آیاوزارت  امورداخله درامر تطبیق پلانهای شهرداری همکار صادق بوده  و ماآمورین ترافیک شهر معاملات و قراردادهای مخفی با فروشندگان دوره گرد و تبنگداران  در شهر کابل ندارند ؟

– آیا عصرها  افرادپولیس  ترافیک موئظف روی جاده های شهر کابل    پولهای بجزیه گرفته شده را از فروشندگان فقیر و مظلوم روی سرک و جاده ها  جمع ودر(چهارراه  سپاهیی گمنام) – (پل باغ عمومی) وسایر نقاط پرازدهام شهر کابل  به آمرین و افسران ملبس به یونیفورم پولیس دولتی  نمیسپارند و حقوق خودرا از ایشان دریافت  نمیدارند ؟

 آیا نقاط کلیدیی شهر کابل ازنگاه موقعییت مساعد جهت گدایی با اجاره داران ( بخش گدایی)  بین افراد و آمرین امنییتی  شهری  معامله نمیشود ؟ 

 آیاهیچ کسی به یاد ندارد  که افسر پولیس ترافیک  بااستفاده از فورم و نشان دولتی  وزارت داخله  باشعار ( پولیس درخدمت مردم ) درنقاط  مختلف شهر کابل  موترداران را توقف میدهد و ازایشان پول میگیرد  ؟ 

 آیا اعضای حکومت هزاران تن از خریداران  روی جاده ها  و کوچه ها ندیده اند  که افراد پولیس با چوب دست داشته   مردم را مثل حیوان  تحدید میکنند  و گاهی که  به فروشندهء جدید  در کوچه بر میخورند -  او ر ا ازبین چندین  فروشنده  تشخیص داده میشناسد که ازکوچهء دیگر اینجا آمده  بنا" با و دشنام میدهند و زیر کتک گرفته  مجبورش میسازند یا پول بپردازد و یااز محل خارج گردد ویا امتعهء کراچی اشرا روی جاده تیت و پاشان میکنند  و اورا به اشک نا امیدی و نفرت مینشاند   ؟ .

 آیا اولیای امور نمیدانند  که بار بارگدایان توسط عمله و فعـلهء موئظف  ازروی جاده  دستگیر شده بوسیلهء موترهای موئظف  بسوی دارالمساکین انتقال داده میشوند  ولی فردای آنروز  دوباره روی جاده  مصروف گدایی دیده میشوند ؟  کسی گفته میتواند  این نابسامانیها  باحضور وجدان پاک و احساس مسئولییت  شفاف  میتواند تکرارشود  ؟  .

 آیا نقش وزارتهای  تعلیم و تربیه –  اطلاعات وفرهنگ   وعلاوتا" آنانیکه( زیر نام روحانییون  خداپرستان  علمای دین  پیام آوران صلح وصفا  ازطریق اوامر خداوندی   بر روی زمین و سینهء مرد م  حاکمییت میکنند و هرآن انسان جامعه را از - خدا  وروز قیامت - آتش دوذخ - عذاب قبر  و ندای وجدان میترسانند و خود کوچکترین هراس ازان مطالب  بدل ندارند ) وهمچنان نقش ومسئولییت  دیگر موسسات ذیدخل که درامر  ایجاد یک فضای  سالم  درجامعه  و بمنظور ساختار جامعهء انسانی  دور از جهالت - گمراهی - دزدی - بیکاری   و هزاران بدبختیی دیکر  دارای تشکیلات و بودجهء مصرفی بوده   بالا و پایین میروند  و کشور را باازییت و آزار مردم  تاراج  نموده درهمه عرصه ها  بوسوسه کشیده اند  آیا  مطابق  به کدام  نورم  تعین میگردد -  ومساعی مشترک  بین شان درزمینهء تطبیق مطالب بالا  مطرح بحث  میباشد ویا  فیصلهءعمومی همین است که باییست ملت به سطوه بیاید - فریاد بکشد - دیوانه شود - در برابر هم تیغ بکشد - به ناموس و شرف همدیگر تعرض کند -   دست به خودکشی بزند   وبالاخره به کوه ها بالاشود   ؟    آیا  دولتمداران خودفروخته   اندیشیده اند   روزی ازایشان سوالاتی خواهد شد  ؟   آیا   ایشان  کلماتیرا بنام حیا -  آبرو وعزت نفس درقاموس حیات انسانی میپذیرند و  ازاین نعماتیکه خداوند برای بندگان  خود داده  درخویشتنها سراغ دارند وازینکلمات درآنها اثری هست ؟ .

         اینجاست که همه  - وهمه اندیشمندان میگویند -<  ماهی از سر خراب میشود یعنی از سر( میگند د ) – همه میگویند درکشورحکومتی برای مردم وجود ندارد  - سردمداران با ایجادوحشت برمردم حکومت میکنند   -   حکومت به تحلیل آنها   یعنی حکومت برمردم  برای رفاه خود حاکمان – نه حکومت برمردم  برای رفاه و آسایش مردم  منحیث انسان . چنانچه  درتمام امور زندگی رسمی و شخصی  دیده میشود  زورگویان با نیل بشیوه های خیلی ماهرانه و مهیلانه  ازملت باج میگیرند .     صاحبنظران ودانشمندان  مجرب  چنین وضعیرا که بمیان آمده  تصادفی نمیپندارند بلکه تحلیل میکنند -  همه عمدی و قصدی برای ازهم پاشیی جامعه  و  ثوق دادن مردم به مسیر وحشت میباشد -  چنانچه  قصدا"  وعمدا"   قهرا" وجبرا" زمینهء  زیست  بالاتر از پنج ملیون انسان سرگردان  درشهرکابل را که از نظر متخصصین  حداکثرگنجایش بیش از یک ملونرا ندارد   سازماندهی شده است  – درچنین شرایط  ولو اگر  موئسسات مسئول  بخواهند  برای رفاه ورفع مشکلات مردم   برای  حداقل یکبار ازوجدان پاک کاربگیرند   درایجاد و توسعهء بسهای شهری     و ایجاد تکسیهای  مسئول برای جلوگیری از خطرات بی امنییتی – اقدامی هم کنند  - باید بدانند که به منظور عبور و مرور بسهای مورد ضرورت مردم   موجودییت  سرک  ضروری میباشد  - درحالیکه همه سرکها و جاده هارا  فروشنده های دوره گرد مواد ترکاری – میوجات وسایل موردضرورت خانه و پارچه های نساجی-  و گدایان حرفوی و وظیفه دار با  صورتهای آشنا ی  پاکستانی -   و همچنان   مسابقهء موترهای شخصی  و  درعین حال ( قوروغ) نابهنگام جاده ها بوسیلهء موترهای نظامی و غیر نظامیی دولتی  و دولتهای ذینفع خارجی  و علاوتا"  عبور و مرور موترهای خانواده های وزرای محترم   با تعدادبیشمار موترهای تعقیبییهء شان   بااضافهء موترهای  زورگویان  جهادی-  انقلاب  بس بزرگی برپا  و شهر را  کاملا"در گرو خود داشته باشند  آیا ممکن است کسی جواب بدهد این  موترهای بس   چگونه   و درظرف چند ساعت  ازیک ایستگاه بایستاه دیگر خواهند رسید   تا راکبین  خورسند باشند  و ازبرکت  خدمات اجتماعیی دولت  و یاترانسپرت  خصوصی   فاصله ایرا  به سواریی موتر  طی کنند  ؟  ؟

              دوم  :  تعین  ورود  تعداد موتر شخصی درکشور شامل وظیفهء کدام یک از ارگانهای دولتی میباشد  ؟  آیا در -اینزمینه قانون ومحدودیتی وجود دارد  و یا بدون سوال و سنجش علمی   موترها  باهر حالت  وهر شرایطی باشند همچوباد و باران میتوانند وارد کشور گردند   ؟.

              تا حدودی که ازمردم پرسیده شده  حدث زده میشود  جواب حکومت  برای بخشی  از سوال اول  اینخواهد بود که  مردم بنابرعدم موجودییت امنییت – جبرا" وبناچار محلات اصلیی شان را  ترک   و برای پیداکردن لقمه نانی  سرازیر کابل و دیگرشهرهای بزرگ شده اند .  ودربرابر سوال دوم  این اصطلاح را   یادآورمیشوند و میگویند  :    آزادیست – دیموکراسیست - دربرابر پرداخت پول  هرفرد حق دارد  برای رفاه ومعیشت زندگی خود و خانواده موتری وحتی موترهایی داشته باشد  تا ازنداشتن موتر دربرابر رقبای کاری و همسایگان  احساس حقارت ننماید  . این استدلال بدان معنی است  که قانون – نورم – دسپلین ومحورییت حکومتی   ازکشور فرارکرده  هرفرد صلاحییت دارد  هرطوری خواسته باشد بدون آنکه اهمییت بدهد عملش باعث ازییت وآزار و صلب  آسایش  حقهء هموطن دیگری میشود  مطابق میل وخواست خود زندگی کند .  این حالت  مرابیاد  زمانی میاندازد که بزرگان ضمن قصه های دردناک سابقه میگفتند:

 وقتی حبیبالله بچهء سقا  بایاران دهقانپیشه اش برتخت پادشاهی  یعنی  حاکمییت   بر ارادهء مردم  جلوس داده شد  -  جشنی برپانمود و برمیدانی برامد -   طیی برنامهء پادشاهانه اش خطاب به مردم گفت :  (هوی  مردم  !   واجشم  جشم خود ماس –  (باد  از  ای)  وا  مرغ جنگی -  سگ جنگی -  بودنه بازی و کوک با زی  آزاد اس - وا  بدرنگانین خوشی کنین -  هرکی خوشی  نکنه  ........ ).

 وقتی حالت اسفناک مردم رنجدیده   وبد مستیهای حاکمان ملوک الطوایفی امروزی را  بادیروز کشور مقایسه میکنیم  میبینیم    تاریخ به عقب  برمیگردد و یکبار دیگر ما درچنان  حالت  اجتماعی سیاسی  قرار گرفته ایم  -  درست همانطوریکه      برادران یکتن  -  ( ابلیس مئاب)انگلستان و آمریکا   درانزمان  یکفرد بیسواد- ناکارا و به روایتی آدم  ( .......  )  را  ازبین جامعه انتخاب و برمصند قدرت نشاندند  - وبااین عمل  به مردم افغانستان  که  هدف از مبارزان-  آگاهان  و وطنپرستان موجود آنزمان در کشور بود  - اخطار داد ند : ( هرکاری که ما بخواهیم  بدون هراس انجام میدهیم  - و حتی میتوانیم از کود نترین فرد  جامعه هم  پادشاه بسازیم  تا برشما حاکم باشد  و منافع مارا   درهزاران هزار کیلومتر  دورتر از انگلستان و آمریکا  حفظ نماید) .   بنا"  باید  قانع بود که  تاریخ  یکبار دیگر  چهرهء صفحات خونین-  دردناک – کثیف و آلودهء خودرا به فرمان شیاطین عصر - برملت ازهمپاشیده و ناتوان نگهداشته شدهء ما  برگردانده صدای زاغ  بدسرشت  سیاه زمانه  باتندیی هرچه زشت تر طنین انداز گوشها میگردد - و این  به مثابهء اخطاریست   هرگاه ازجا نجنبیم تفرقه و تبعیضات  و تعصبات بیمفهوم  ننگین و صادرشدهء تاریخی را به کنار نزنیم  و دست همدیگر را به صفت واقعا" برادران و خواهران ازیک مادروطن  بصورت حلقوی وفشرده نگیریم   و این حلقه را هرچه تمامتر و هرچه محکمتر  حفظ نکنیم – و هم برادران و هموطنان فریب خورده – اغواشده  و حریس خودرا درراه انسانییت و حقوق انسانی مطابق باحکام  خداوند  متقاعد و  بسیج نسازیم  - اینگونه حملات و اینگونه حکومتها ی قلابی   روزتا روز برما غلبه خواهند داشت و تا آنزمان غلبه خواهند داشت  تا  تمامییت ارضیی کشوریراکه خداوند  بامحبت کاملش بما ارزانی کرده و مبارزان راه آزادی  همواره  برای آن جانداده اند ازدست میدهیم و خود    مثل بسا کشورهای دیگر  مادام العمر  غلام و کنیز  لاشخواران تاریخ درسطح بین المللی باقی خواهیم  ماند -   چنانچه امروز نمونه های بارز این حقارت  درزندگیی روزمرهء ما  بوضاحت دیده میشود  که  به حیث  یک جمعییت عظیم  گدایان  دست التماس و نیاز ما    به سوی کشورهایی  دراز است  که بااسناد غیر قابل انکار  هیچگاهی  باماصادق نبوده منافع خودشانرا  صدهاهزار بار بیشتر  نسبت به منافع بنیادیی ما درکشورخودما مدنظردارند - ازنعش خون آلود ما تغذییه میکنند و علاوتا"   شرف و ارزشهای اجتماعی - ملی و فرهنگیی ما تا ناموس و مقدسات د ینی  به شیوه های خیلی مهیلانه و روبامنشانه مورد تاخت و تاز و تخریب  آنها قرارگرفته  و دربرابر  همهء این ناملایمات غرق  پیداکردن یکلقمه نان هستیم  و ازسوی دیگر  تعدادی از هموطنان ما بدون  درنظر داشت مسئولییتهای وجدانی و اسلامیی شان زیر چادر اسلام   بفرمان دشمنان بین المللیی اسلام  -  علیه اسلام  در ایجاد ناهنجاریهای  بزرگ  علیه خواهران و برادران همکیش  خود  عمل میکنند  تاباشد که دشمنان رفاه و آسایش کشور را    ازخود راضی و قانع داشته باشند – البته این شیوه  به معنی ضعف شخصییت و حقارت فطریی کسانیست  که شهامت ملی ندارند و اگرداشته اند بنابر  دلایل ننگین آنرا بخاطر کسب منافع مادی   ازدست داده اند  .

              اقای فیاض و جمع دوستان  و ژورنالیستان باشرف و آزادهء درون مرزی و بیرونمرزی کشور    !   ایکسانیکه  برادران و خواهران نازنین  وهم مسلک تان در طول تاریخ و درگذشته های نه چندان دور به جرم افشای حقایق وتاءمین رفاه برای ملت  به شهادت رسیده اند  ! 

 شما که ازنظر  روابط  اجتماعی میان حلقات حاکم و مردم    حیثییت سفرای  صلح و پل دوستی و تفاهم  را درامر ساختار همه عرصه های کشور دارید  وظیفهء تان خیلی خطیر و مقدس  بوده  چشم انتظار  و امید مردم بسوی شما  سرگردانست – مردم  ارزیابی میکنند    تا چه حد شما زیر بار فرامین – پیشنهادات  مهیلانه – هیله گریها  - تقاضا های سازشکارانه  و غیرانسانیی   حلقات  خاین – دزد و غارتگر  میروید  ویا سربه کف گرفته با درایت شجیعانهء تان به مردم اطمینان صداقت و وطنپرستی میدهید تا همه بااعتمادی که   نسبت بشما دارند  ازکردارو رفتا رعاقلانه  وبدور ازاحساسات  گرم و بچگانه ء  شما الهام بگیرند و  راه زندگیی آبرومندانه و صلح آمیزشانرا حتی باقبول دادن قربانی  جستوجو و دنبال کنند   .

            امروز میبینید  بدبختیی همهء افغانستان  در هرج و مرج شهر کابل  خلاصه شده  و این خودیک نمونهء بارز  و غیر قابل انکاریست   که انسان جامعهء مارا  به جهت بی بندوباریهای ناگوار  و تخریب کننده  سمت میدهد و آسایش شانرا  هرلحظه تحدید  میکند   تا  یکبار دیگر مثل چندینسال قبل  مجبور گردند  شهرو دیار مادریی شانرا که همچو ناموس  ازان حمایت میکردند   برای زنده ماندن  ترک  و جبرا"  صحنه را برای اشغال  دایمی وبهره کشی توسط دشمنان سعادت  ملت ازپا  افتاده    ازحضور خود خالی وواگذار شوند .  بااحترام

هالند .


September 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها